لر
♣♣ يه روز يه لره با تهرانيه ازدواج ميکنه شب عروسي تهرانيا ميخونن سبد سبد گل ياس عروس ما چه زيباس لرا ميخونن گوني گوني پشکل غلامعلي خوشکل
♣♣ از لره ميپرسند: توي طايفه شما آدم مشهور هم هست؟ ميگه:آره بابا، لره و هاردي، سوفيا لره، اليزابت تاي لور، تازه يه شيميدان لر يه چيزي كشف كرده كه اسمشو گذاشته كلر.
♣♣ به یه لر میگن زبون لری چه جوریه؟ میگه فارسی بلدی؟ میگه آره. میگه برین توش میشه لری!!!
♣♣ يه روز يه لره با تهرانيه ازدواج ميکنه شب عروسي تهرانيا ميخونن سبد سبد گل ياس عروس ما چه زيباس لرا ميخونن گوني گوني پشکل غلامعلي خوشکل
♣♣ از لره ميپرسند: توي طايفه شما آدم مشهور هم هست؟ ميگه:آره بابا، لره و هاردي، سوفيا لره، اليزابت تاي لور، تازه يه شيميدان لر يه چيزي كشف كرده كه اسمشو گذاشته كلر.
♣♣ به یه لر میگن زبون لری چه جوریه؟ میگه فارسی بلدی؟ میگه آره. میگه برین توش میشه لری!!!
♣♣ لره میره دزدی تفنگش رو میزاره پشت گردنه طرف میگه تکون بخوری با لگد میزنم در كونت!!!
♣♣ يه روز دوتا لر سوار يه تاكسي ميشن. تاكسيه پژو بوده. بعد يكي از لرا به راننده ميگه: اقاي راننده يه نوار بزار حال كنيم. راننده ميگه: خودت يكي از تو داشبورت انتخاب كن بزار. لره هم از تو داشبورت بين چند تا نوار يه نوار ويديو پيدا ميکنه هر چي سعي ميكنه بزاره تو ضبط نميتونه بزاره اون رفيقش مي زنه تو سرش ميگه اي گيج اين نوار مال تريلي نه پژو
♣♣ یك لر برای چند روز میره توی هتل یك روز میبینن توی دستشوئی داره یك نفر خارجی رو میزنه میان میگیرنش ازش میپرسن قضیه چیه چرا این بدبخت را میزنی لره میگه اینجا یك چشمه اویی بیده (دستشوئی فرنگی ) كه مو هر روز ازش او میخوردم این بی پدر و مادر امروز اومده توش ریده
♣♣ لره داشته با تمام وجود وضو می گرفته بهش میگن چرا اینقدر محکم وضو می گیری؟ میگه یه وضویی بگیرم که هیچ گوزی نتونه باطلش کنه!!!
♣♣ بچه مثبته از لره ميپرسه: آقا ببخشيد... خيلي خيلي عذر ميخوام..شرمنده.. روم به ديوار.. اسمتون چيه؟! لره شاكي ميشه، ميگه: ايجو كه تو پرسيدي، اسمم انه!!!
♣♣ لره با خوشحالي به دوستش ميگه بالاخره اين پازل رو بعد از ۲ سال حل كردم . دوستش ميگه: ۲ سال زياد نيست؟ ميگه:نه بابا رو جعبه اش نوشته ۷ تا ۱۰ سال
♣♣ يه روز يه له ميميره 62تا فرشته ميان که يکي انکرومنکرو60تاي ديگه براي تفهيمه سوال اول شب بودند
♣♣ لره هر روز زنگ يک کليسا رو مي زده و در مي رفته. آخر پدر روحاني شاکي ميشه، يک روز پشت در کمين مي کنه، تا طرف زنگ مي زنه، خرشو مي گيره و مي پرسه چيکار داري؟ يارو حول ميشه، با تتپته ميگه: ببخشيد، حضرت عيسي هست؟!
♣♣ سه دسته فارس ، لر و ترک میرن راهپیمایی . دسته اول میگن: انرژی هسته ای حق مسلم ماست . دسته دوم میگن انژری هسته ای اعدام باید گردد دسته سوم میگن خلیج فارس ایرا ن آسفالت باید گردد!!!
♣♣ لره داشته با اتوبوس 100تا می رفته بعد میاد ترمز کنه می بینه ترمز بریده می بینیه یک کامیون هم از روبه رو با سرعت میاد می بینه کاری از دستش بر نمیاد به شاگردش میگه مهراد پاشو تصادف ببین حال کن!!!
♣♣ يك لر بعد از 10 دقيقه از باجه تلفن بيرون مياد يه نفر ازش ميپرسه سالم بود ميگه اره فقط آفتابه نداشت
♣♣ دریای غم ساحل ندارد. لرا همشو آســـــــفالت کردند
♣♣ لره گوزيد و مرد سر قبر او نوشتن : بادي وزيد و گلي پرپر شد
♣♣ شباهت لر با پارک؟ جفتشون تاب دارن
♣♣ به لره می گن :اگه یه دختری بهت راه داد چکار می کنی؟ می گه ازش سبقت می گیرم
♣♣ تفاوت خورشید و لر؟ خورشید اگه بیاد میره ولی لر اگه بیاد دیگه نمی ره
♣♣ لره می ره تهران زنگ می زنه خونه می گه: من دیگه ایران برنمی گردم
♣♣ لره می یاد تهران می بینه همه استین کوتاه پوشیدن می گه: عجب پس اینا دماغشونو با چی پاک می کنن؟!!!
♣♣ لره تلویزیون می خره فرداش کنترلشو می بره پس می ده می گه: اقا این ماشین حسابه توش بود به ما حروم خوری نیومده
♣♣ از لره ميپرسن نظرت راجع به فکر, شعور, معرفت و درک چيه؟ لره جواب ميده ما به اينها ميگم چهار محال بختياري
♣♣ به لره ميگن برادرت اج آى وى گرفته مي گه تا ديروز برادرم جى ال ايکس داشت!!!
♣♣ لره از دهشون اومده بوده تهران رانندگي ياد بگيره، جلسة اول از معلمش مي پرسه: اين چراغ رنگيه چيه؟! يارو مياد سركارش بگذاره، ميگه: اين چراغ راهنماييه؛ وقتي سبزه يعني اهل تهران برن، وقتي زرده شهرستانيها و قرمز هم مال لراست! خلاصه اين جريان ميگذره و لره هم امتحان ميده وقبول ميشه، روز اول ميشينه پشت ماشين و ميرسه به چراغ قرمز و خوب طبعاً رد ميكنه. افسره داد ميزنه: راننده پيكان، بزن كنار! لره سرشو از پنجره مياره بيرون، داد ميزنه: لـُــرُم... مــن لـُـــرُم!! افسره يك نگاه ميندازه، ميگه: باشه بابا...برو...برو
♣♣ از یه لره میپرسند: كدوم برنامه تلویزیون رو بیشتر از همه دوست داری؟ میگه: پیام بازرگانی! میپرسن: چرا؟ میگه: چون بینش سریال پخش میكنند!
♣♣ ميخواستن لره رو شكنجه روحي بدن، ميفرستنش تو يك اتاق گرد، ميگن برو يك گوشه بشين!
♣♣ لره تو مسجد سليمان مسجد مي سازه بالا در مسجد مي نويسه بزودي نماز صبح يک رکعت بدون وضو
♣♣ يك بار يك زن لر به حمام ميرود و شير اب داغ را باز ميكند و داد ميزند سوختم و شوهرش كه ميخواست به او كمك كند به اتش نشاني تلفن ميزند
♣♣ از لره مي پرسن خدا كجاست ؟ مي گه نمي دونم ولي هر جا هست ابوالفضل نگهدارش باشه
♣♣ يكي مي پرسن ميدوني شباهت خورشيد با لر چيه ؟ ميگه نه بهش ميگن هر دوشون از پشت كوه در ميان
♣♣ يه روز يه لره از خواب مي پره دست وپاش مي شكنه
♣♣ به لره ميگن: ساعت داري؟ ميگه: ساعت چيه مرد بايد خايه داشته باشه.
♣♣ لره ميره توالت، بعد يك ربع با دهن خوني مالي مياد بيرون!!. رفيقش ميپرسه: چي شده؟!! لره ميگه: گي بگيرن، مسواكش خيلي بزرگ بيد!
♣♣ لره يه بچه بي تربيت داشت . وسط مجلس يهو ميگفت:" ننه ، ننه ، ان دارم ، ان دارم " ننش كه ديگه شاكي شده بود يه روز بهش گفت " بچم ، هر موقع ان داشتي بگو 1 دارم هر موقع جيش داشتي بگو 2 دارم"
♣♣ لره داشته شير مي خورده می ميره می دونين چرا ؟.........گاوه می شينه روش.
♣♣ لره رو در خونش نوشته بوده wc . میگن این چیه نوشتی میگه : مخفف welcome
♣♣ يه روز يه له ميميره 62تا فرشته ميان که يکي انکرومنکرو60تاي ديگه براي تفهيمه سوال اول شب بودند
♣♣ لره يه دوچرخه مي خره سوار ميشه مياد خونه بچه ي لره از دور باباشو ميبينه بعد ميره به مامانش ميگه : مامان مامان يه چيز رفته تو کون بابا هر چقدر هم که دست و پا ميزنه در نمياد
به لره میگن یه پیامبر زن نام ببر ؟ میگه : پیامبر اکرم !!!
No comments:
Post a Comment