Monday, December 17, 2007

جوک اجمدی نژاد


در هیچ جای جهان مردم یک کشور برای رئیس جمهوری که خودشان انتخاب کردند این همه جوک نمی سازند
رئیس جمهور یک کشور سمبل و نماد هر کشور است و خصوصیات رئیس جمهور خصوصیات مردم آن کشور را به نمایش می گذارد


اس ام اس و جوک
خواب ديدم خشايارشاه از فرط عصبانيت از فيلم سيصد زنده شده و دارد لشکر جمع مي‌کند تا به هاليوود حمله کند. چشمش افتاد به پوستر احمدي نژاد که شالي سياه و سپيد دور گردنش بود. دستش را مشت کرده دهانش باز و دندانها و زبان کوچکش هويدا بود. عقب عقب رفت با لکنت زبان پرسيد: آقاي بلوچ اين تصوير از آن کيست؟! گفتم اين حاکم امروز ماست. با دو دست چنان بر فرق کوبيد که نقش زمين شد. قبل از رحلت مجدد گفت: آبروي گذشته پيشکش آبروي امروزتان را نجات دهيد




اس ام اس و جوک

تركه تو خيابون يه زنه رو ماچ مي كرده پليس مياد ميگه چه غلطي داري مي كني ميگه: معلم كلاس اولمه



اس ام اس و جوک



اجمدی نژاد
بعد از ۴ سال رییاست جمهوری : کار ما تمومه کسی نمی خواد بره دستشوی؟؟؟




اس ام اس و جوک


ما كه اخرش نفهميدم، ماست حق مسلم انرزي هسته ايه ، حق مسلم انرژي هسته اي ماسته، حق داريم از ماست انرژي هسته اي بگيريم ، حق مونه از انرژي هسته اي ماست بگيريم ، انرژيمون ماست شد يا ماستمون انرژي داره ، هستمون ماست داره، ماستمون هسته داره، انرژيمون حق داره هسته دار باشه ، هستمون حق داره انرژي داشته باشه، ماستمون حق داره، حقمون ماست داره،



اس ام اس و جوک

از اين پس به جاي واژه غريب و نا مانوس احمدي نژاد بگوييد ... ان زدي نظام



اس ام اس و جوک

احمدی نژاد فرق وسط باز کرده بوده. ازش میپرسند برا چی فرق باز کردی!؟؟!؟! ميگه ميخوام شیپيشهای (نر و ماده) رو جدا کنم....



اس ام اس و جوک


احمدي نژاد ميخواد اوناي که از خودش خوشگل ترن را بکشه خوش به حالت زنده مي موني



اس ام اس و جوک


اناخلقناالاحمدي نزاد سهوا"و انا لخلقه لنادمين(همانا ما احمدي نژاد را اشتباهي آفريديم وازخلقت آن پشيمانيم).. سوره توبه آيه....!!!




اس ام اس و جوک


انرژي هسته اي برو بخواب خسته ايي


شركت چي توز اعلام كرد:هر گونه شباهت ظاهري طرح روي جلد محصولات اين شركت با احمدي نژاد اتفاقي است!





اس ام اس و جوک

لنکرانی به احمدی نژاد میگه : ای خشگل تر از پریا * تنها تو کوچه نریا * اصلاح طلبا دزدن * کاپشنتو می دزدن




اس ام اس و جوک

طبق آخرین اطلاعیه سازمان دیده بان حقوق بشر جوراب
اجمدی نژاد به عنوان یکی از سلاحهای کشتار جمعی شناخته شده.


اس ام اس و جوک

فناوري نيروي هسته اي و پيروزي غرور آفرين دانشمندان توانمند ايراني در زمينه بهره برداري صلح آميز از انرژي هسته اي رو بي خيال.... خودت چطوري؟؟




اس ام اس و جوک

به تركه ميگن: با جام جهاني جمله بساز، ميگه: پس انرژي هسته‌اي رو بي‌خيال ديگه؟





به
اجمدی نژاد میگن نظرت درباره شهدا چیه میزنه زیر خنده میگن چرا میخندی میگه احمدی نژاد داره گریه میکنه..!!



اس ام اس و جوک

به رشتیه میگن نظرت در مورد انرژی هسته ای چیه؟
میگه : انرژی هسته ای مثل ناموس می مونه که استفاده صلح امیزش حق مسلم همه ی ماست.





اس ام اس و جوک
امروز درست 1سال و 10 ماه و 2 روز و 5 ساعت و 20دقيقه و 55ثانيه و 7 صدم ثانيه هست که ميخوام بگم انرژي هسته اي حق مسلم ماست !!!







ورزش


اس ام اس و جوک

به
اجمدی نژاد ميگن نميخواي تغييري در چهره‌ات ايجاد کني؟ ميگه: نه آخه هنوز دوسال قراردادم با چيتوز مونده



اجمدی نژاد

پيشنهاد داده اسم پژو جي ال ايکس رو بگذارند پژو الف لام ميم






بازم جــــــک

اجمدی نژاد
نام مفسدان اقتصادي رو فاش کرد :
اسدي – کلاني – فرج !





اگه گفتي چرا
اجمدی نژاد امسال ساعت رو عقب نکشيد .....؟
جان....؟ نميدوني ....؟ خوب معلومه قدش نميرسيد






اجمدی نژاد
فرق وسط باز مي کنه
ميگن بابا چه خبره باز تيپ زدي
ميگه شپش هاي نر اين طرف
شپش هاي ماده اون طرف



اس ام اس و جوک


اجمدی نژاد
ميره لاس وگاس ، زنگ ميزنه به خانمش ميگه : فکر کنم شهيد شدم ؟! خانمش ميگه چرا؟ ميگه : آخه اينجا بهشته





شنيديم که چنگيز خان مغول هر کسي رو که ازش بلندتر بوده ميکشته احمدي نژاد هم ميخواد هرکسي که ازش خوشکلتر بکشه خوش به حالت نميميري




اجمدی نژاد

به 3 دليل مي خواد اسم ايران رو عوض کنه: 1. ايران اسم زنه 2. عراق بهش تجاوز کرده 3. امريکا بهش نظر داره




اس ام اس و جوک

نامه بوش به احمدي نژاد .... قدو بالاي تو رعنارو بنازم.چشماي خوشگل و شهلاتو بنازم.تو که خوب نامه ميدي.بوي عمامه ميدي چرا نميرقصي





اس ام اس و جوک

اجمدی نژاد
ميره چين سخنراني ميکنه ميگه من تو دهن آمريکا ميزنم .چينيها ميگن صلّ الا محمد
روح بروسلي آمد.




اجمدی نژاد

توصیه کرده که همه خرما بخورن می دونی چرا چون هم هسته داره هم انرژی



اس ام اس و جوک


قشنگ ترين آدم دنيا :دکتر محمود احمدي نژاد 3 - پيرترين آدم دنيا : علي دايي 4 - جواد ترين آدم دنيا :بنيامين 5 - با استعداد ترين بازيگر سينماي دنيا : محمدرضا گلزار 6 - بد بخت ترين آدم دنيا : دوست پسر 7 - ورزشکار ترين آدم دنيا (البته در رشته چتر بازي ): دوست دختر 8 - باحال ترين آدم دنيا : من 9 - ضايع ترين آدم دنيا : شک نکن که خودتي




اس ام اس و جوک

در راستای فرمایشات ریاست محترم جمهوری در مورد افزایش جمعیت
شب جمعه به مدت ۴ شب تمدید می شود
و به * ایام احمدیه * معروف می شود !






اس ام اس و جوک

انرژی هسته ای حق مسلم ماست





All of the people say sky is blue
but
I say sky is brown
because
My sky is your eyes


اجمدی نژاد
سخنی از آقای :
مربع اسلام...... سه ضلع دارد....... عشق و ایمان!!!!!

--------------------------------------------------------------------------------


aya dost darid be aarezoye khod beresid?!!!! sobha ke az khaab pa mishin 3baar tekrar konid ( Enerjiye Hastei Haghe MOsalame MAST)..... roozo shabe khobi ra barayetan aarezomandam


--------------------------------------------------------------------------------

!!JADIDTARIN JOMLEYE ASHEGHANE: to enerjie hasteiie mani !!


--------------------------------------------------------------------------------

اجمدی نژاد
اعلام كرد اگر امريكا انرژي هستيه رو از ما بگيره ما هم چند چيز رو از چند نفر ميگيرم . دريا كنا ر و از حميرا ... اصفهان رو از معين ... وطن رو از داريوش ... خيليج فارس رو از ابي .. آزادي رو از منصور ... ..خديجه رو از سندي ...آمنه رو از اندي .. و از همه مهمترگتيار شماعي زاد ه رو ازش با لگد پس ميگيريم..........


در هیچ جای جهان مردم یک کشور برای رئیس جمهوری که خودشان انتخاب کردند این همه جوک نمی سازند
رئیس جمهور یک کشور سمبل و نماد هر کشور است و خصوصیات رئیس جمهور خصوصیات مردم آن کشور را به نمایش می گذارد
.
چرا ساعت ها را تغییر ندادند؟
اگر گفتین چرا احمدی نژاد ساعت ها رو که هر سال اول مهر یک ساعت جلو می کشیدند، در سال جاری ساعت را دست نزد و جلو نکشید؟
- چون قدش نمی رسید ساعت رو جلو بکشه.
قوانین جدید شطرنج

اجمدی نژاد
شد رئیس فدراسیون شطرنج و این دستورات رو صادر کرد.
1) از این به بعد اسب باید خر بشه.
2) از این به بعد هیچ کس حق نداره در قلعه رو ببنده.
3) از این به بعد به جای شاه، ولی فقیه داریم، اگر کسی بهش کیش بده دستگیر می شه، به هر طرف خواست حرکت می کنه و هر مهره ای رو خواست می زنه.
4) از این به بعد سیدها فقط با مهره سیاه و عوام با مهره سفید بازی می کنن و برای احترام به سادات از این به بعد مهره سیاه بازی رو شروع می کنه.
5) از این به بعد پیاده ها وقتی ولی فقیه در معرض خطر بود می تونن برن به خونه آخر حریف و به جای اینکه وزیر بشن، رئیس جمهور بشن.
بوش و احمد نژاد
بالاخره بوش و احمدی نژاد با هم ملاقات کردند. بوش دست داد و گفت: من بوش ام.
احمدی نژاد گفت: من خودشم.
شهید احمدی نژاد
از هاشمی رفسنجانی می پرسند: بزرگراه تهران کرج کی تموم می شه؟
می گه: انشاء الله یک سال دیگه.
می پرسند: اسمش رو چی می خواهید بگذارید؟
می گه: بزرگراه شهید احم ی نژاد.
بیا به خوابم تا خواب تو ببینم
اگر دلتان می خواهد خواب احمدی نژد را ببینید، چهل روز حمام نروید و چهل شب آشغال ها را سر ساعت نه در خانه بگذارید تا شب چهلم احمدی نژاد به خواب تان بیاید.
رژیم احمدی نژاد
احمدی نژاد دچار سوء هاضمه شده بود و رفت دکتر. دکتر براش رژیم غذایی تجویز کرد و گفت:
اولا: سرخ کردنی زیاد نخور.
دوما: ترشی جات و پیاز و دوغ نخور.
سوما: نوشیدنی گازدار نخور.
چهارما: وقتی می ری شهرستان سخنرانی کنی گه زیادی نخور.
انرژی هسته ای
امدی نژاد به همه ادارات بخشنامه می کنه و می گه از این به بعد چایی رو باید به جای قند با خرما بخورین، چون هم انرژی داره، هم هسته.
صهیونیسم و فلسطین
پسر احمدی نژاد داشت توی خونه فیلم پورنو نگاه می کرد. باباش یک دفعه وارد شد. پسره دستپاچه شد و گفت: بابا! بیا ببین این صهیونیست های بی شرف دارن با این زن فلسطینی بیچاره چی کار می کنن.
کوتوله و دراز
یکی از شگفتیهای دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد این بود که کوتوله ترین رئیس جمهور ایران می خواست همه مخالفانش را دراز کند.
دکتر و احمدی نژاد
اگر گفتین فرق احمی نژاد و پزشک چیه؟
- فرقش اینه که آدم وقتی حالش بد می شه دکتر رو می بینه، ولی وقتی احمدی نژاد رو می بینه حالش بد می شه.
احمدی نژاد به بهشت رفت
احمدی نژاد از نیویورک زنگ می زنه به خانواده و می گه: آخرش این آمریکایی ها کار خودشون رو کردن، فکر کنم من شهید شدم. زنش می گه چطور؟ می گه: آخه احساس می کنم توی بهشت هستم، همه اینجا به من احترام می گذارن، پر از حوری و غلمان هست. هر چقدر غذا بخوام می خورم، همه جا سبزه و از همه مهم تر اینکه اصلا شبیه اون جا نیست.
مادر احمد نژاد
مادر احمد نژاد داشت فیلم خبری احمدی نژاد رو از تلویزیون تماشا می کرد. با خودش گفت: چی زائیدیم، چی شد.
و خدا احمدی نژاد را آفرید
یه بار حضرت نوح و حضرت آدم و شیطان با همدیگه حرف می زدن و برای کم کردن روی همدیگه ادعا می کردند. حضرت آدم می گه: من قدبلندترین موجودی هستم که خدا آفریده. حضرت نوح می گه من بیشترین عمر رو در میان آفریدگان خداوند کردم. شیطان هم می گه من زشت ترین موجودی هستم که خداوند آفریده.
قرار می شه سه تائی برن پیش خدا و از خداوند بخوان که درباره ادعای اون ها داوری کنه، اول آدم می ره و بعد از چند لحظه می آد بیرون و می گه: خداوند قبول کرد که من بلندقد ترین موجودی هستم که خدا آفریده.
بعد، حضرت نوح می ره پیش خدا و بعد از چند لحظه می آد بیرون و می گه: خداوند قبول کرد که من بیشترین عمر رو در میان آفریدگان خدا کردم.
بعد، شیطان می ره پیش خداوند و بعد از چند لحظه با عصبانیت می آد بیرون و از اون دو تا می پرسه: این احمد نژاد کیه؟

--------------------------------------------------------------------------------

جوک لری


لر
♣♣ يه روز يه لره با تهرانيه ازدواج ميکنه شب عروسي تهرانيا ميخونن سبد سبد گل ياس عروس ما چه زيباس لرا ميخونن گوني گوني پشکل غلامعلي خوشکل


♣♣ از لره مي‌پرسند: توي طايفه شما آدم مشهور هم هست؟ ميگه:‌آره بابا، لره و هاردي، سوفيا لره، اليزابت تاي لور، تازه يه شيميدان لر يه چيزي كشف كرده كه اسمشو گذاشته كلر.
♣♣ به یه لر میگن زبون لری چه جوریه؟ میگه فارسی بلدی؟ میگه آره. میگه برین توش میشه لری!!!


♣♣ يه روز يه لره با تهرانيه ازدواج ميکنه شب عروسي تهرانيا ميخونن سبد سبد گل ياس عروس ما چه زيباس لرا ميخونن گوني گوني پشکل غلامعلي خوشکل
♣♣ از لره مي‌پرسند: توي طايفه شما آدم مشهور هم هست؟ ميگه:‌آره بابا، لره و هاردي، سوفيا لره، اليزابت تاي لور، تازه يه شيميدان لر يه چيزي كشف كرده كه اسمشو گذاشته كلر.
♣♣ به یه لر میگن زبون لری چه جوریه؟ میگه فارسی بلدی؟ میگه آره. میگه برین توش میشه لری!!!
♣♣ لره میره دزدی تفنگش رو میزاره پشت گردنه طرف میگه تکون بخوری با لگد میزنم در كونت!!!
♣♣ يه روز دوتا لر سوار يه تاكسي ميشن. تاكسيه پژو بوده. بعد يكي از لرا به راننده ميگه: اقاي راننده يه نوار بزار حال كنيم. راننده ميگه: خودت يكي از تو داشبورت انتخاب كن بزار. لره هم از تو داشبورت بين چند تا نوار يه نوار ويديو پيدا ميکنه هر چي سعي ميكنه بزاره تو ضبط نميتونه بزاره اون رفيقش مي زنه تو سرش ميگه اي گيج اين نوار مال تريلي نه پژو
♣♣ یك لر برای چند روز میره توی هتل یك روز میبینن توی دستشوئی داره یك نفر خارجی رو میزنه میان میگیرنش ازش میپرسن قضیه چیه چرا این بدبخت را میزنی لره میگه اینجا یك چشمه اویی بیده (دستشوئی فرنگی ) كه مو هر روز ازش او میخوردم این بی پدر و مادر امروز اومده توش ریده
♣♣ لره داشته با تمام وجود وضو می گرفته بهش میگن چرا اینقدر محکم وضو می گیری؟ میگه یه وضویی بگیرم که هیچ گوزی نتونه باطلش کنه!!!
♣♣ بچه مثبته از لره ميپرسه: آقا ببخشيد... خيلي خيلي عذر ميخوام..شرمنده.. روم به ديوار.. اسمتون چيه؟! لره شاكي ميشه، ميگه: ايجو كه تو پرسيدي، اسمم انه!!!
♣♣ لره با خوشحالي به دوستش ميگه بالاخره اين پازل رو بعد از ۲ سال حل كردم . دوستش ميگه: ۲ سال زياد نيست؟ ميگه:نه بابا رو جعبه اش نوشته ۷ تا ۱۰ سال
♣♣ يه روز يه له ميميره 62تا فرشته ميان که يکي انکرومنکرو60تاي ديگه براي تفهيمه سوال اول شب بودند
♣♣ لره هر روز زنگ يک کليسا رو مي زده و در مي رفته. آخر پدر روحاني شاکي ميشه، يک روز پشت در کمين مي کنه، تا طرف زنگ مي زنه، خرشو مي گيره و مي پرسه چيکار داري؟ يارو حول ميشه، با تتپته ميگه: ببخشيد، حضرت عيسي هست؟!
♣♣ سه دسته فارس ، لر و ترک میرن راهپیمایی . دسته اول میگن: انرژی هسته ای حق مسلم ماست . دسته دوم میگن انژری هسته ای اعدام باید گردد دسته سوم میگن خلیج فارس ایرا ن آسفالت باید گردد!!!
♣♣ لره داشته با اتوبوس 100تا می رفته بعد میاد ترمز کنه می بینه ترمز بریده می بینیه یک کامیون هم از روبه رو با سرعت میاد می بینه کاری از دستش بر نمیاد به شاگردش میگه مهراد پاشو تصادف ببین حال کن!!!
♣♣ يك لر بعد از 10 دقيقه از باجه تلفن بيرون مياد يه نفر ازش ميپرسه سالم بود ميگه اره فقط آفتابه نداشت
♣♣ دریای غم ساحل ندارد. لرا همشو آســـــــفالت کردند



♣♣ لره گوزيد و مرد سر قبر او نوشتن : بادي وزيد و گلي پرپر شد
♣♣ شباهت لر با پارک؟ جفتشون تاب دارن
♣♣ به لره می گن :اگه یه دختری بهت راه داد چکار می کنی؟ می گه ازش سبقت می گیرم
♣♣ تفاوت خورشید و لر؟ خورشید اگه بیاد میره ولی لر اگه بیاد دیگه نمی ره

♣♣ لره می ره تهران زنگ می زنه خونه می گه: من دیگه ایران برنمی گردم
♣♣ لره می یاد تهران می بینه همه استین کوتاه پوشیدن می گه: عجب پس اینا دماغشونو با چی پاک می کنن؟!!!
♣♣ لره تلویزیون می خره فرداش کنترلشو می بره پس می ده می گه: اقا این ماشین حسابه توش بود به ما حروم خوری نیومده
♣♣ از لره ميپرسن نظرت راجع به فکر, شعور, معرفت و درک چيه؟ لره جواب ميده ما به اينها ميگم چهار محال بختياري
♣♣ به لره ميگن برادرت اج آى وى گرفته مي گه تا ديروز برادرم جى ال ايکس داشت!!!



♣♣ لره از دهشون اومده بوده تهران رانندگي ياد بگيره، جلسة اول از معلمش مي پرسه: اين چراغ رنگيه چيه؟! يارو مياد سركارش بگذاره، ميگه: اين چراغ راهنماييه؛ وقتي سبزه يعني اهل تهران برن، وقتي زرده شهرستاني‌ها و قرمز هم مال لراست! خلاصه اين جريان ميگذره و لره هم امتحان ميده وقبول ميشه، روز اول ميشينه پشت ماشين و ميرسه به چراغ قرمز و خوب طبعاً رد ميكنه. افسره داد ميزنه: راننده پيكان، بزن كنار! لره سرشو از پنجره مياره بيرون، داد ميزنه: لـُــرُم... مــن لـُـــرُم!! افسره يك نگاه ميندازه، ميگه: باشه بابا...برو...برو
♣♣ از یه لره می‌پرسند: كدوم برنامه تلویزیون رو بیشتر از همه دوست داری؟ میگه: پیام بازرگانی! میپرسن: چرا؟ میگه: چون بینش سریال پخش می‌كنند!
♣♣ ميخواستن لره رو شكنجه روحي بدن، ميفرستنش تو يك اتاق گرد، ميگن برو يك گوشه بشين!
♣♣ لره تو مسجد سليمان مسجد مي سازه بالا در مسجد مي نويسه بزودي نماز صبح يک رکعت بدون وضو

♣♣ يك بار يك زن لر به حمام ميرود و شير اب داغ را باز ميكند و داد ميزند سوختم و شوهرش كه ميخواست به او كمك كند به اتش نشاني تلفن ميزند
♣♣ از لره مي پرسن خدا كجاست ؟ مي گه نمي دونم ولي هر جا هست ابوالفضل نگهدارش باشه
♣♣ يكي مي پرسن ميدوني شباهت خورشيد با لر چيه ؟ ميگه نه بهش ميگن هر دوشون از پشت كوه در ميان
♣♣ يه روز يه لره از خواب مي پره دست وپاش مي شكنه
♣♣ به لره ميگن: ساعت داري؟ ميگه: ساعت چيه مرد بايد خايه داشته باشه.
♣♣ لره ميره توالت، بعد يك ربع با دهن خوني مالي مياد بيرون!!. رفيقش ميپرسه: چي شده؟!! لره ميگه: گي بگيرن، مسواكش خيلي بزرگ بيد!
♣♣ لره يه بچه بي تربيت داشت . وسط مجلس يهو ميگفت:" ننه ، ننه ، ان دارم ، ان دارم " ننش كه ديگه شاكي شده بود يه روز بهش گفت " بچم ، هر موقع ان داشتي بگو 1 دارم هر موقع جيش داشتي بگو 2 دارم"

♣♣ لره داشته شير مي خورده می ميره می دونين چرا ؟.........گاوه می شينه روش.
♣♣ لره رو در خونش نوشته بوده wc . میگن این چیه نوشتی میگه : مخفف welcome
♣♣ يه روز يه له ميميره 62تا فرشته ميان که يکي انکرومنکرو60تاي ديگه براي تفهيمه سوال اول شب بودند
♣♣ لره يه دوچرخه مي خره سوار ميشه مياد خونه بچه ي لره از دور باباشو ميبينه بعد ميره به مامانش ميگه : مامان مامان يه چيز رفته تو کون بابا هر چقدر هم که دست و پا ميزنه در نمياد

به لره میگن یه پیامبر زن نام ببر ؟ میگه : پیامبر اکرم !!!

جوک کردی


کردی

يه بار يه کردی رو ميبرن جهنم . فرداش ميبينن هيشکی تو جهنم نيست . تحقيق که ميکنن ميفهمن کرده همه رو قاچاقی برده بهشت !!!؟؟؟

جوک قزوینی

پليس بين الملل اعلام كرد نشون مخصوص ميتي كمان توسط قزويني ها سرقت شده ... مواظب باشيد احترام نگذاريد

جسد صدام
* سازمان ملل جسد صدام را برای عذاب بیشتر در بین شهدای قزوین دفن کرد
دو رکعت نماز
* قزوینیه میره نماز جماعت زودتر از بقیه از سجده بلند میشه چشمشو که باز می کنه میگه خدایا برای دو رکعت نماز این همه پاداش!!
بزرگترین سد دنیا
* از قزوینی می پرسندبزرگترین سد دنیا چیه میگه: شلوار لی
دعای بدرقه
* دعای بدرقه ی قزوینی ها:خودم پشتت خدا پناهت .
صاحب شركت نوكیا
* میدونستی صاحب شركت نوكیا یه قزوینیه ....ندیدی وقتی گوشیتو روشن میكنی یه نفر دست یه بچه رو میگیره
برف
* یك بنده خدایی اوضاع مزاجیش خراب بوده، هرچی هم دوا درمون میكرده افاقه نمیكرده، خلاصه آخر میره پیش یكی ازین دكترهای گیاهیِ مدرن(!) دكتره هم بهش میگه: ببین عزیز جان، علاج تو اینه كه یك مدت مقعدت رو بگذاری تو برف! از قضا این بنده خدا فردای اون روز یك سفر كاری داشته به قروین و خلاصه تو راه هی تو این فكر بوده كه حالا این وقت سال، برف از كدوم گوری گیر بیارم كه به ماتحتم بمالم(؟!) كه از بخت مساعد، اون شب برف مفصلی تو قزوین میباره. خلاصه قهرمانِ جك ما(!) هم خوشحال و خندان نصفه شب از هتل میاد بیرون و یك نگاه اینور اونور میندازه و میكشه پایین و ماتحت مبارك رو میگذاره تو برف. بعد یك مدت، باخودش میگه حالا كه اینجا برف زیاده بگذار یك بار دیگه بزنم كه دیگه 100% جواب بده. پا میشه، نیم متر اونورتر دوباره ماتحت رو میگذاره زمین. خلاصه محض اطمینان تا نزدیكای صبح همینجور نیم متر -نیم متر ...ون مبارک رو میزنه تو برفا و بعد هم خوشحال و خندان برمیگرده هتل. فردا صبح پا میشه میبینه همه قزوین سیاه پوشیدن و پرچم سیاه از خونه‌ها آویزون كردن و ملت تو خیابون دارن گریه میكنن! از یكی دو نفر میپرسه كه جریان چیه، منتها ملت از شدت بغض و گریه نمیتونستن جوابشو بدن. خلاصه آخر خِرِ یكی رو میگیره، میگه: آقا جون بچه‌هات چی شده؟ یارو با بغض میگه: بالام جان... دیشب وقتی ما خواب بودیم یك گله کان از شهر رد شده هیچ كس نفهمیده!!!
ای بی دین و ایمون
* قزوینیه یك ...ون اساسی بلند كرده بوده و داشته واسه خودش خوش و خرم تو خیابون میرفته كه یهو یك قزوینی نااهل دیگه ...ون رو ازش بلند میكنه. قزوینیه خیلی شاكی میشه، داد میزنه: ای بی‌مروت.. ای بی دین و ایمون.. آخه اون ...ونی كه تو می...نی حلاله؟!!!
آقای ایمنی
* قزوینیه كله سحر از خونه میزنه بیرون دنبال یك چاقال اساسی، آخر شب خسته و كوفته دست از پا درازتر برمیگرده خونه. هنوز از راه نرسیده، یه راست میره شیر گاز رو تا ته باز میكنه، میشینه جلوش. همین موقع رفیقش میاد تو اتاق، وضعیت اینو كه میبینه خیلی ناراحت میشه، میگه: بالام جان، حالا دنیا كه به آخر نرسیده.. امشب كان پیدا نشد، فردا خدا بزرگه! آدم كه نباید زود به فكر خودكشی بیافته!! قزوینیه میگه: خودكشی چیه بالام جان، منتظرم آقای ایمنی بیاد!!!
خوب ستاره‌ها رو نگاه كن
* قزوینیه زن میگیره، شب اول كلی مرام میگذاره و تریپ "لاو"(!) خانوم رو میبره بالاپشتبون و از همون درِ جلو مشغول میشه. زنه هم كلی حال كرده بوده، هی میگفته: چه ماه زیبایی، عجب ستاره‌هایی..! قزوینیه میگه: بالام جان خوب ستاره‌ها رو نگاه كن كه از فردا شب باید گلهای قالی رو بشمری!!!
كمك
* قزوینیه دم غروب می افته دنبال یك پسر ترگل برگل... پسره هم تا میفهمه قزوینیه دنبالشه، سرعتشو زیاد میكنه و میپیچه تو كوچه‌-پس‌كوچه. خلاصه ازین كوچه به اون كوچه.. تا آخر تو یك كوچه بن‌بست گیر میافته. وقتی میبینه گیر افتاده و قزوینیه هم داره با لبخندی بر لب میاد جلو، دهنشو وا میكنه، با همة وجود داد میزنه: كـــمـــــك!! قزوینیه میگه: بالام جان بیخود شلوغ نكن، اینجا اگه كسی هم بیاد كمك، میاد كمك من!!!
قیمت دلار
* تو قزوین دلار دو جور قیمت داره: یكی دلارایه كه دست مردمه و قیمتش بالاتره، یكی هم دلاراییه كه افتاده رو زمین!!
محرم و صفر
* یه قزوینیه میره آفریقا و یه بچه سیاه پوست ورمی‌داره با خودش میاره . بهش میگن این رو واسه چی آوردی؟ میگه اگه خدا قبول کنه واسه محرم و صفر آوردمش
کودک درون
* قزوینیه میره پیش روانشناس میگه آقای دکتر این کودک درون که میگن کجاست؟
گذاشتم تو راه تگری بشه
* تو پلیس راه اتوبان قزوین یه کامیون رو نگه میدارن.میبینن شیشه سمت راننده بازه یه ...ونم ازش بیرونه!! خلاصه میرن جلو به راننده میگن که: مرتیکه فلان فلان شده.این چه وضع افتضاحیه!!! قزوینیه با تعجب میگه: کدام وضع بالام جان؟! مامورا شاکی میشن میگن خودتو به نفهمی نزن.این چیه از شیشه اومده بیرون؟!! قزوینیه میگه: شما هم منو ترسوندین! بالام جان این کان بچست!! گذاشتم تو راه تگری بشه بره قزوین بزنم تو رگ
پیرمرد
* یکروز یه قزوینی یه پیرمرد رو میبره مهدکودک و میگه : لطفا این پیرمرد رو برام خرد کنید
مهمترین عضو بدن
* به قزوینیه گفتند با نمونه جمله بساز ، اونم گفت : مهمترین عضو بدن ، کونمونه
دکتر خسته شدم
* زنه یه قزوینی میره پیش دکتر و میگه اقای دکتر خسته شدم ..شوهرم همیشه از عقب منو می...نه دکتره میگه : این دفعه بگو حامله هستم و از عقب نمیشه شب زنه به قزوینیه میگه : از عقب نمیشه .. حامله ام قزوینی هم میگه خب از جلو می...نم بعد از نیم ساعت قزوینیه شاکی میگه بالام جان ... پس ...ون این بچه کو؟؟؟
شباهت قزوینیا با دکتر اطفال
* شباهت قزوینیا با دکتر اطفال: هر دو تاشون بچه ها رو خوب میکنن
انگشتر
* یه روز یه انگشتر میره قزوین برگشتنی النگو میشه
امام جمعه قزوین
* امام جمعه قزوین فتوا داده از این به بعد در نماز جمعه سجده 14 عدد و ركوع 18عدد باشد.
بسیج قزوین
* اگر نماز گزار بداند كه چقدر از رحمت الهی او را فرا گرفته هرگز سر از سجده بر نمی دارد . ( بسیج قزوین)
بابا برقی
* قزوینیه هیچ كس گیرش نمیاد همه ی چراغ های خونه رو روشن میذاره تا بابا برقی بیاد
كنكور در قزوین
* به گزارش بی.بی.سی هنوز بعد از سه هفته كنكور در قزوین ادامه دارد.زیرا داوطلبین هنوز جرات نكرده اند سوالات را بردارند
کان
* یک قزوینیه به دوستش میگه بابات چیکارست میگه بابام دوکان داره میگه خوش به حالت بابای من یک کان داره.
حرف نداره
• از یک قزوینی میپرسن ...ون چند حرف داره میگه ...ون حرف نداره.
برره
* به قزوینیه می گن می خواهی زن از کجا بگیری میگه: از برره می گن چرا؟ میگه:"چون هرکی زن میگیره از اونجا پیش برادر زنش میخوابه!!!"
بعد از سه سال حق نداریم بچه دار شیم؟
* قزوینیه زن میگیره، شب عروسی برادره زنه بهش میگن: ببین آبجی! اگه این یه شب به تو گفت برگرد، بیا به داشت بگو تا دهنش رو سرویس كنم! زنه هم میگه باشه و میره سرِ خونه زندگیش. بعد از سه سال، یك روز زنه شاكی میاد پیش برادراش میگه: آقا داداش،‌ این بی‌غیرت دیشب به من گفت برگردم! یارو برادره خیلی شاكی میشه، قمه به دست میاد سراغ قزوینیه، میگه: مرتیكه بی ناموس! حالا به آبجی ما میگی برگرده؟! قزوینیه میگه: بالام‌جان یعنی ما بعد از سه سال حق نداریم بچه دار شیم؟!!!
قزوینیه خیلی بچه باز بوده
* قزوینیه خیلی بچه باز بوده، فك و فامیل میگن زنش بدیم بلكن درست شه. خلاصه براش یك زنه خوشگل می گیرند. شب اول كه میره با خانوم تو حجله، وقتی لباساشون رو در میارند، ‌یهو قزوینیه همین جور خشكش می زنه. زنه می پرسه: چی شده؟ حالت خوبه؟ قزوینیه سرشو تكون میده، میگه: بالام جان! این ...ونی كه تو داری، داداشت دیگه چه ...ونی باید داشته باشه!!
براش اِف‌اِف هم گذاشتی؟
* بچه خوشگله موبایل بسته بوده كمرش، قزوینیه میبینه، میگه: واااای! ببم جان براش اِف‌اِف هم گذاشتی؟!!
صف رو چرا بهم میزنید
* قزوینیه تو صف نون بوده ، یه پسر خوشگل هم جلوش واستاده بوده. یه دفعه شاطره میاد بیرون، میگه: نون تموم شد! ملت هم میرن دنبال كار و زندگیشون و صف به هم میخوره. قزوینیه شاكی میشه، داد می زنه:‌ نون تموم شد كه شد! صف رو چرا بهم میزنید!!!
تو ما رو هم كشتی
* یه بابایی چِكِش تو قزوین برمی گرده میفته زندون، با خودش میگه الان اینا ترتیب ما رو میدن، بگذار یكم خالی ببندیم،‌ بلكن بترسند. شروع می كنه میگه: آره من دو نفر رو خفه كردم، تو یك درگیری سه تا پلیس كشتم، شیش تا بی معرفت رو تو یك شب كاردی كردم، همین دیروز هم یك نالوطی رو با ساطور كشتم! یارو قزوینیه بهش میگه: ‌بالام جان تو ما رو هم كشتی!!!
مگه ما خودمون بچه نبودیم
* یارو قزوینیه با پسرش مشغول بوده، پسرش هی جیغ و داد میكرده كه: آاای! بابا نكن! اااوووخ! درد میگیره! قزوینیه شاكی میشه،‌ میگه: خفه شو پدرسگ! مگه ما خودمون بچه نبودیم!!!
خورده‌كاری
* قزوینیه كنار دریا واستاده بوده، ‌می‌بینه یك بچهه داره پشتشو می‌خارونه. میگه: ‌بالام‌جان، خورده‌كاری هم قبول می‌كنیم ها!!
بیمه
*
قزوینیه میاد تهران بواسیرشو عمل میكنه، بعد میره شركت بیمه كه پولشو بگیره، اونجا بهش میگن چون شما تو قزوین بیمه هستید، باید برید همونجا پولتون رو بگیرید. خلاصه قزوینیه هم برمیگرده قزوین، میره شركت بیمه میگه: بالام جان من تهران عمل جراحی داشتم، گفتن بیام اینجا پولمو بگیرم. مسوول اونجا ازش میپرسه: شما كجاتون رو عمل كردین؟ قزوینیه میگه: بواسیرم رو. یارو میگه: اِهكی! بالام جان بیمه كه پول عمل زیبایی رو نمیده!!!
سوراخ لایه ازون
* قزوینیا یك ماهواره میفرستن فضا كه دنبال سوراخ لایه ازون بگرده!!!
دست كردم تو جیبم دیدم 50 تومن بیشتر ندارم
* قزوینیه یه بچه خشگل بلند كرده بوده، پای معامله كه میرسن قزوینه میگه: ببین بالام جان، اگه بزاری توش بزارم 50 تومن بت میدم اگر هم بزاری لاش بزارم 100 تومن بت میدم. بچهه هم پیش خودش میگه: عجب نرخ خوبیه! بزار یه لاپا بهش بدیم 100 تومن كاسب بشیم. خلاصه تا وارد عمل میشن قزوینیه امونش نمیده و تا دسته می..نه تو ماتحت بچه مردم! پسره هم بدبخت با هزار مكافات خودشو میكشه بالا میگه: خوار...سده مگه قرار نبود لا پام بذاری؟! پس چرا ...ردی توش؟! قزوینیه میگه: بالام جان به جون تو دست كردم تو جیبم دیدم 50 تومن بیشتر ندارم!!!
انتخابات مجلس
* تو قزوین داشتن درمورد انتخابات مجلس گزارش تهیه میكردن، یارو گزارشگره از یك پیر مردِ بازاری میپرسه: به نظر شما با صلاحیت‌ترین كاندید این دوره كیه؟ حاج آقا میگه: بالام جان این روزا هر علف بچه‌ای مدعیه كه كان دیده، ولی الله وكیلی هیشكی تو كل قزوین قدر این حسین آقا آمپول زن كان ندیده!!!
اصغر؟ بابا تویی؟
* قزوینیه بدجوری حشری شده بوده، میره وامیسته سركوچشون،‌ اولین بچه ای كه داشته رد میشده رو میكشه كنار، ‌شروع میكنه به كار خیر. بچه هم شروع می كنه به گریه و جیغ و داد. قزوینیه با خودش میگه: بگذار یكم باهاش حرف بزنیم،‌ سرش گرم شه، ‌صداش بخوابه. بر می گرده به بچهه میگه: بالام جان شما تو كدوم كوچه می شینید؟ بچه همینجور كه داشته گریه می كرده،‌ میگه: ...اِهه! ‌ تو همین كوچه ...اِهه!. . قزوینیه میگه:‌ بالام جان،‌ پلاك خونتون چنده؟ میگه: اِهه ..اِهه..پونزده.. قزوینیه میگه: اِ؟ بالام جان، كدوم طبقه؟ بچهه میگه: ..اِهه.. طبقه سوم. قزوینیه با تعجب میگه: اصغر؟ بابا تویی؟!! چرا مدرسه نرفتی؟!!!
نقطه
* یه نقطه میره قزوین وقتی برمیگرده میشه صفر!!!
زیبا سازی
* به دستور شهرداری قزوین در راستای زیبا سازی شهر از این به بعد زنگ منازل روی زمین نصب می شود
می دونی قزوینیا چطوری شام می دن؟
* می دونی قزوینیا چطوری شام می دن؟ صندلی میزارن منتها سفره را روی زمین پهن می کنند!!!
خسرو و فرهاد
* قزوينيه 7 جلد مثنوي مي نويسه اسمشو مي گذاره خسرو و فرهاد...
برق گرفتگی
* تو قزوین صف نون ایستاده بودند، سیم برق می افته روی نفر اول همه صف رو برق میگیره

عروسی
* قزوینیه عروسی میكنه رو كارت عروسی میزنه آوردن یچه الزامیاست
سازمان سنجش
* سازمان سنجش اعلام می كند كه هیچ قزوینی حق ندارد پشت كنكور بماند
جایزه تبرک
* جایزه تبرک در قزوین یک سال استفاده مجانی از حمید!!!
کمک
* قزوینی یه بچه ای راتوی بمبست گیر می اندازه . بچه که می بینه راه فرار نداره شروع میکنه به داد زدن و کمک خواستن. قزوینی یه میگه : اگه بیان ، می آن کمک من. نه کمک تو!!!
تصادف
* قزوینی با ماشینی تصادف کرد و وقتی از ماشین پیاده شد شروع به وارسی پشت ماشین کرد. از او پرسیدند: بابا تو از جلو به یه ماشین زدی آنوقت پشت ماشینو وارسی می کنی ؟ قزوینی گفت: آخه میگن وقتی پیکان تصادف میکنه 100000تومن از کونش می افته!!!
پیکان بهتر است یا بنز ؟
* از قزوینی پرسیدند: پیکان بهتر است یا بنز ؟ قزوینی با قاطعیت گفت : پیکان از او پرسیدند : چرا ؟ گفت : آخه پیکان آخرش ( کان ) دارد ولی بنز که آخرش (کان) ندارد!!!
جوایز قرعه‌كشی بانك صادراته
* یك بابایی میره قزوین، میبینه ورودی شهر یك بچه آویزون كردن! یكم میره جلوتر، میبینه بالای میدون اصلی شهر هم سه تا دیگه بچه آویزونه! خلاصه اساساً كف میكنه، از یكی میپرسه: جریان این بچه‌ها چیه؟ قزوینیه میگه: بَبَم جان، اینا جوایز قرعه‌كشی بانك صادراته!!!
قزوینیه میمیره
* قزوینیه میمیره. تا چند هفته بعد مرگش، زنش هر روز میرفته سر قبرش و در حین گریه و زاری هی ماتحت مباركش رو میمالونده به قبر یارو! ملت بهش میگن: بابا این چه كاریه میكنی؟! قباحت داره! زنه میزنه زیر گریه، میگه: خدا بیامرزدش، همیشه میگفت: بالام‌جان این كان مرده رو زنده می كنه!!!
جرج بوش
* یه روز جرج بوش رو دعوت می كنن قزوین كه سخنرانی كنه ... همه قزوینیها میان تو خیابون كه استقبالش كنن شعار میدادند كه ... دسته گل محمدی بچگی هات می آمدی
آماده شو
* قزوینیه مریض میشه میره دكتر.دكتره براش آمپول تجویز میكنه.قزوینیه با خودش فكر میكنه كه آمپولرو بره كجا بزنه كه كاری دستش ندن.خلاصه كل قزوینو زیرو رو میكنه تا بالاخره یه تزریقاتی پیدا میكنه كه آمپول زنش یه پیر مرده بوده.میره و با خیال راحت میخوابه رو تخت كه آمپول بزنه میبینه كه پیرمرده آب مقطرو باز میكنه و با آمپول قاطی میكنه یه دفعه محتویاتو میخوره و به قزوینیه میگه آماده شو
بالام جان، مام همشهری هستیم
* قزوینیه داشته از میدون انقلاب رد میشده، می‌بینه از پنجره طبقه سوم یه خونه یه ...ونِ سفید و تپلی زده بیرون! خلاصه میره زنگ میزنه میگه: بالام جان، مام همشهری هستیم، هوام گرمه، این درو بزن بیایم بالا بالاخره صواب داره! یارو میگه: برو بالام جان خدا روزیتو جای دیگه بده!‌ ما خودمان اینجا 5 نفریم، کانِ بچه داغ کردست گذاشتیم خونک شود
غم انگیزترین نقاشی تو دنیا
* به قزوینیه میگن غم انگیزترین نقاشی تو دنیا بكش!!!!!!!! یه ...ون بی سوراخ میكشه
حالا بـِکـِش
* قزوينيه ميميره, به علت عظمت معامله، هركار ميكردن نميتونستن تو قبر جاش بدن. دَست آخر ...ير آقارو ميبرن و ميکنن تو مقعدش و بعد هم خاکش ميکنن. چند وقت بعد زنش مياد پاي قبرش ميگه: مَرد يادته ميگفتم کلفته؟! حالا بـِکـِش
قزوین
* ژاپنی‌ها به قزوین میگن: تا تاشی توشه!!
سرباز قزوینی
* یه سرهنگ میره تو پادگان می بینه همه بدون شرت راه میرن میپرسه اینجا چه خبره میگه ن یه سرباز قزوینی فرار کرده براش تله گذاشتیم
داداشمه
* قزوینیه داشته تو یک خرابه یه پسره رو می...رده، یهو ماشین کمیته سرمی‌رسه. افسره بهش میگه: پدرسوخته! داری چه غلطی با بچه مردم می‌کنی؟! قزوینیه شاکی میشه، میگه: به تو چه، داداشمه
فتوای مراجع قم
* آخرین فتوای مراجع قم صادر شد :احتیاط واجب بر آن است که مسافر در قزوین نماز را نشسته بخواند
نفرین 2006
* نفرین 2006 : الهی تو قزوین بند کفشت وا شه
اونقدر شیرینه كه قاچ خورده
* یك هیئت از محققینِ كشورهای مختلف جمع شده بودن، در مورد ضرورت قاچ ماتحت برای بدن مباحثه میكردن. اول یكی از انگلستان میاد، میگه: این مشخصاٌ به منظور اینه كه ستون فقرات موقع نشستن راحت‌تر باشه. بعدی از آلمان بوده، میگه: این قاچ برای اینه كه عمل دفع راحت‌تر صورت بگیره. خلاصه هركدوم یك چیزی میگفتن، آخر نوبت قزوینیه میشه، با یك حال عاشقانه میگه: بالام جان، این كان اونقدر شیرینه كه قاچ خورده!!!
شیطون و قزوینی
* نزدیكهای آخرِ زمون، شیطون دیگه همه ملت دنیا رو گول زده بود، فقط مونده بود یك پیرمرد قزوینی. خلاصه یك شب شیطون همه بساط لهو و لعب و فسق و فجور رو میریزه تو یك چمدون، میره در خونة قزوینیه میگه: پدرجان، من یك مقدار تریاك فرد اعلا دارم، پایه‌ای باهم بكشیم؟ قزوینیه میگه: نه ببم جان، من اهل تلخكی نیستم. شیطون میگه: اتفاقاً دو بطر عرق خوبی هم دارم، یك پیاله بزنیم؟ قزوینیه میگه: نه ببم جان، من اهل آبكی هم نیستم. خلاصه هی شیطون بساط لهو و لعب ردیف میكنه: خانوم؟ فیلم سوپر؟ علف؟ قزوینیه هم میگه نه ببم جان، من اهلش نیستم. آخر شیطون شاكی میشه، میگه: جاكش پس تو اهل چی هستی؟! اهلش هستی ...ون من بگذاری؟! قزوینیه یهو گل از گلش شكفته میشه، میگه: آره ببم‌جان، اهلش هستم! خلاصه شیطون دولا میشه و قزوینیه یك دور اساسی درش میماله. بعد كه كارشون تموم میشه، شیطون خوشحال و خندان یك لیست بلند و بالا در میاره، اسم قزوینیه رو از توش خط میزنه، میگه: هاهاها! فقط تو مونده بودی كه گول نزده بودم، كه تورو هم گول زدم. قزوینیه هم با لبخند یك لیست بلند و بالا در میاره، اسم شیطون رو از توش خط میزنه، میگه: ببم‌جان تو دنیا فقط كان تورو نـ...رده بودم، كه ...ردم!!
مردم خیر
* ورامینیه و قزوینیه داشتن باهم گپ میزدن ، ورامینیه میگه: تو شهر ما رسمه مردم خــَـیر شب جمعه‌ها با یك سینی حلوا وامیستن جلو پیاده رو، هركی رد میشه یك انگشت میگیره و شیرین‌كام میشه. قزوینیه میگه: ببم جان، اتفاقاً ما هم تو شهرمون یك رسم شبیه این داریم. شب جمعه‌ها مردم خــَـیر با یك سینی وازلین وامیستن تو پیاده رو، هركی رد میشه یك انگشت برمیداره و كامروا میشه!!

قزوینی
جسد صدام
* سازمان ملل جسد صدام را برای عذاب بیشتر در بین شهدای قزوین دفن کرد
دعای بدرقه
* دعای بدرقه ی قزوینی ها:خودم پشتت خدا پناهت .
سازمان سنجش
* سازمان سنجش اعلام می كند كه هیچ قزوینی حق ندارد پشت كنكور بماند
کمک
* قزوینی یه بچه ای راتوی بمبست گیر می اندازه . بچه که می بینه راه فرار نداره شروع میکنه به داد زدن و کمک خواستن. قزوینی یه میگه : اگه بیان ، می آن کمک من. نه کمک تو!!!

جایزه تبرک
* جایزه تبرک در قزوین یک سال استفاده مجانی از حمید!!!
قزوينيه يه كيسه برنج تبرك ميخره درشو باز ميكنه ميگه اِ اِ اِ اِ اِ ..... پس حميدش كو؟؟؟؟؟؟؟؟


جايزه تبرك در قزوين ... يك سال استفاده رايگان از حميد.!!!!
جایزه ی بانک های قزوین:نفر سوم ۵کودک نفر دوم ۱۰کود نفر نفر اول کلید طلایی یک مهد کودک


به قزوینیه میگن یه خاطره خوب بگو یه خاطره بر..میگه:خاطره بد.شب بود بچه بودم..خاطره خوب:شب بود بچه بود


یه قزوینیه توی صف آخر نماز جمعه بوده، تو سجده آخر، یه کم زودتر از بقیه بلند میشه، یه دفعه با هیجان میگه: خدایا، تو چقدر رحیمی آخه بخاطر این دو رکعت نماز من لایق این همه نعمت نیستم


♣♣ سرخ پوستها موقع حمله به قزوين ميگن: آكومبا، بومبا، ياكومبا! وقتي كه از حمله بر مي‌گردند ميگن: نكن بابا، نكن بابا

♣♣ قزوينيا به فرهنگستان لغت فارسي اعتراض ميكنن كه چرا شما به "ن" ميگين نون ولي به "ك" ميگين كاف!!

♣♣ از یه قزوینی می پرسند کو ن چند حرف در جواب قزوینی میگه کو ن اصلا حرف نداره!
♣♣ سه كار غير ممكن: شاليكاري در قزوين، تشخيص هويت در رشت، آدم شناسي در اردبيل
♣♣ یه بچه تو قزوین گیر می‌افته، یه تاس بهش میدن و میگن: اگه 1 تا 5 بیاری ترتیبتو میدیم، میگه: اگه 6 بیارم چی؟ میگن: جایزه‌‌ات اینه كه یه بار دیگه باید تاس بنداری!


♣♣ قزوينيه داشته تو خونش ترتيب بچهه رو ميداده٬ بچهه هم حين عمل داشته باگلهاي قالي بازي ميكرده قزوينيه شاكي ميشه٬ميزنه توسر بچه ميگه:بالام جان٬دل به كار بده!
♣♣ یه بچه تو قزوین گیر می‌افته، یه تاس بهش میدن و میگن: اگه 1 تا 5 بیاری ترتیبتو میدیم، میگه: اگه 6 بیارم چی؟ میگن: جایزه‌‌ات اینه كه یه بار دیگه باید تاس بنداری!
♣♣ توی قزوین قیمت یك ساعت بازی بیلیارد 150 تومان است ولی قیمت یك ساعت تماشای بازی بیلیارد 3500 تومان!
♣♣ یه قزوینیه یه ک..ن میذاره تو ویترین قیمت می ذاره 2 میلیون تومان .میگن چرا اینقدر گرون؟میگه ماله یه خانوم دکتر بوده فقط باهاش می گوزیده
♣♣ قزوینیه . تو آینه یه نیگا به باسن خودش میکنه ....میگه .سالها دل طلب جام جم از ما میکرد ...وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد ...
♣♣ یه تهرانیه میره قزوین خونه دوستش . تا میاد زنگ خونه را بزنه .کار طرفو میسازنن!!!!!!!!!!!! باز تا میاد زنگ بزنه همین اتفاق میافته . چند بار این اتفاق میفته . عصبی میشه میاد از کوچه بیرون . میبینه اسم کوچه را نوشتن کوچه شهید دست غیب
♣♣ آخرین فتوای مراجع اعلام شد: احتیاط واجب در این است كه مسافر در قزوین، نماز را بدون ركوع و سجده بخونه!
♣♣ توی قزوین مسابقه كاریكاتور بوده، یه كاریكاتوریست تصویر باسن رو بدون سوراخ می‌كشه، قزوینیا به سه جرم توی دادگاه محاكمه‌اش می‌‌كنن:



♣♣ شجاع‌ترين مرد جهان كيست؟امام جمعه قزوين
♣♣ قزوینیه می میره روحش به سمت سوراخ لایه ازن پرواز میكنه! .
♣♣ می دونی قزوینیا چطوری شام می دن؟ صندلی میزارن منتها سفره را روی زمین پهن می کنند!!!




♣♣ بچه خوشگله موبایل بسته بوده كمرش، قزوینیه میبینه، میگه: واااای! ببم جان براش اِف‌اِف هم گذاشتی؟!!
♣♣ قزوینیه زن میگیره، شب عروسی برادره زنه بهش میگن: ببین آبجی! اگه این یه شب به تو گفت برگرد، بیا به داشت بگو تا دهنش رو سرویس كنم! زنه هم میگه باشه و میره سرِ خونه زندگیش. بعد از سه سال، یك روز زنه شاكی میاد پیش برادراش میگه: آقا داداش،‌ این بی‌غیرت دیشب به من گفت برگردم! یارو برادره خیلی شاكی میشه، قمه به دست میاد سراغ قزوینیه، میگه: مرتیكه بی ناموس! حالا به آبجی ما میگی برگرده؟! قزوینیه میگه: بالام‌جان یعنی ما بعد از سه سال حق نداریم بچه دار شیم؟!!!



♣♣ قزوینیه میمیره، اون دنیا به علت 70 سال بچه‌بازی مستمر میندازنش قعر دوزخ، پیش اژدهای دو سر! یك مدت میگذره طبقه‌های دیگه جهنم هی صدای آه و اوه و داد و بیداد می‌شنیدن. بالاخره دو سه تا از فرشته‌ها میرن پیش رئیس جهنم میگن: این بیچاره گناه داره، بگذار از پیش این اژدها بیاریمش بیرون. اونم میگه باشه. همچین كه در سلول قزوینیه رو باز می‌كنن، اژدهای می‌زنه بیرون، حالا ندو كی بدو! فرشته‌ها بهش میگن: ‌بابا خجالت بكش! آخه چرا داری در میری؟ اژدهای میگه: بابا این دهن منو سروریس كرده! الان دو ماهه گیر داده كه: بالام‌ جان تو كه دو تا سر داری، پس اونی كی كانت كجاست؟!!



♣♣ قزوينيه 7 جلد مثنوي مي نويسه اسمشو مي گذاره خسرو و فرهاد...
♣♣ يه عارف قزوينـــي ميگه: تا اميد هست، آرزو نخواهم كرد
♣♣ یه نفر رو کار یه زنه بود , یه دفعه شوهرش رسید یارو از پنجره پرید بیرون افتاد تو یه سطل آشغال بزرگ و کونش از سطل بیرون بود , یه قزوینی از اونجا رد میشد کون و دید رفت طرفش , یه دست بهش کشید و گفت: ببین این مردم چقدر اسراف میکنند این کون حالا حالاها کار میکنه
♣♣ قزوینیه عروسی میکنه توی کارت عروسیش می نویسه: آوردن اطفال الزامیست!!!!!!!!!!!!!
♣♣ به قزوینه میگن یه خاطره خوش تعریف کن! میگه: منو یه بچه و یک کوچه بن بست!! میگن یک خاطره بد تعریف کن: میگه: منو بچگیو یه کوچه بن بست!
♣♣ شعر و آهنگ عروسی در قزوین: " عزیزم بگو برمیگردی!!"
♣♣ یارو تیمساره از تهران میره اردبیل سركشی، می‌بینه همه جای شهر مامورین نیروی انتظامی شلوارا رو كشیدن پایین و قنبل كردن! یارو خیلی عصبانی می‌شه، میره پیش رئیس اون حوزه میگه:‌ خاك بر سرتون! این چه افتضاحیه؟!‌ چرا همه سربازا تو شهر كون برهنه قنبل كردن؟! یارو میگه: یواش قربان! یك قزوینیه از زندان فرار كرده،‌ ما براش تله گذاشتیم!!!
♣♣ قزوینیه تو بستر مرگ افتاده بوده، همه خانواده و دوست و آشنا دورش جمع می‌شن، میگن: حاج آقا، وصیتی نداری؟ قزوینیه با حال زار میگه: بالام‌جان..اوهو...‍وصیت می‌زنم...اوهو..اوهو... بعد ازمرگم...اوهو...جسدم رو بسوزونید...ازش پودر بچه درست كنید!!!
♣♣ قزوينيه ميگن: چرا توي سمينار شركت نكرديد؟ ميگه: بابا، سمينار كيلو چند؟ يه كنفرانسي، كنگره‌اي، كنفدراسيوني، چيزي بود خبرم كنيد!
♣♣ یه مدت مردم به روحانیت پشت میكنن،‌ قزوینیا همه میرن روحانی میشن!!!
♣♣ میپرسه: سفیده؟ یارو میگه: بله. میگه: بالامجان کان است؟! یارو میگه: نه جانم، کان نیست! قزوینیه میپرسه: وسطش چاك داره؟! یارو میگه: آره. میگه:آهااا! فهمیدیم..بالام جان کان است؟! یارو میگه: باباجان من كه گفتم نه! کان نیست! قزوینیه میگه: سوراخ داره؟! یارو میگه: نه. قزوینیه میگه:اَاا... بالام جان این چه کانیه كه سوراخ نداره؟!!!
♣♣ به قزوینیه میگن یه جمله عاشقانه بگو.... میگه: برگرد
♣♣ قزوینی با پدرش از تو قبرستون رد مشدن .پدرش یه چیزی از رو زمین بر می داره بوس می کنه میزاره کنار ...پسره میگه نان بود ...؟؟؟..پدرش میگه ..نه ...استخون کان بود .............
♣♣ جوایز بانک تجارت قزوین : 1. هفت پسر هفت ساله برای نفر سوم 2. 14 پسر 14 ساله برای نفر دوم 3. کلید طلایی مهد کودک برای نفر اول!!!
♣♣ تو قزوین داشتن در مورد انتخابات مجلس گزازرش تهیه می کردن، یارو گزارشگره ازیه پیرمرده بازاری می پرسه:به نظر شما با صلاحیت ترین کاندید این دوره کیه؟ پیرمرده می گه :بالام جان این روزا هر الف بچه ای مدعیه که کان دیده ، ولی تا حالامثل حسین آقا آمپول زن کان ندیده!!!!
♣♣ از قزوینیه می پرسن از کدوم بازیکن خوشت میاد ؟ میگه : از الیور کان!!!
♣♣ به قزوینیه میگن یه آهنگی بخون که خیلی باهاش حال می کنی، می گه:کبوتر بچه کرد ، کاش بودی می دیدی!!!
♣♣ قزوينيه يك كـون اساسي بلند كرده بوده و داشته واسه خودش خوش و خرم تو خيابون ميرفته كه يهو يك قزويني نااهل ديگه كـون رو ازش بلند ميكنه. قزوينيه خيلي شاكي ميشه، داد ميزنه: اي بي مروت.. اي بي دين و ايمون.. آخه اون كـوني كه تو ميكني حلاله؟!!
♣♣ یک قزوینی انگشتش میشکنه. سکته میزنه و میمیره!
♣♣ محبوبترينهاي قزوين: 1)محبوبترين خواننده: حامدحاکان 2)محبوبترين مکان:دُکان 3)محبوبترين ماشين: پيکان 4)محبوبترين فوتبالست: اّليور کان 5)محبوبترين سازمان: حمايت از کودکان 6)محبوبترين شهر: اردکان 7)محبوبترين حيوان: پليکان
♣♣ تو ماه رمضون قزوینیه یه بچه خوشگل گذاشته بوده جلو دوچرخش داشته خوش و خندان میرفته. رفیقش بهش میگه: اصغر! بالام جان بیخیال، ماه رمضونه! قزوینیه میگه: خودم میدونم بالام جان! منم اینو برا افطار میبرم!!!
♣♣ بچه قزوینیه صبح پامیشه به باباش میگه : بابایی، بابایی! مامان دیشب جایی میخواست بره؟ قزوینیه میگه: نه بابا‌جان. بچهه میگه: پس چرا هی بهش میگفتی برگردعزیزم، برگرد عزیزم!!
♣♣ روی دروازه قزوین نوشتن: پشت‌گرمی شما مایه دلگرمی ماست!!
♣♣ قزوینیه شب اول عروسی با خانومش میره تو حجله بعد میگه حرفای عاشقانه بزن زنش میگه تو شروع کن قزوینیه میگه باشه داداشت خوبه؟
♣♣ قزوینیه میره مسجد وقتی می رن رکوع سکته می کنه
♣♣ به دستور شهرداری قزوین در راستای زیبا سازی شهر از این به بعد زنگ منازل روی زمین نصب می شود
♣♣ قزوینیه بدجوری حشری شده بوده، میره وامیسته سركوچشون،‌ اولین بچه ای كه داشته رد میشده رو میكشه كنار، ‌شروع میكنه به كار خیر. بچه هم شروع می كنه به گریه و جیغ و داد. قزوینیه با خودش میگه: بگذار یكم باهاش حرف بزنیم،‌ سرش گرم شه، ‌صداش بخوابه. بر می گرده به بچهه میگه: بالام جان شما تو كدوم كوچه می شینید؟ بچه همینجور كه داشته گریه می كرده،‌ میگه: ...اِهه! ‌ تو همین كوچه ...اِهه!. . قزوینیه میگه:‌ بالام جان،‌ پلاك خونتون چنده؟ میگه: اِهه ..اِهه..پونزده.. قزوینیه میگه: اِ؟ بالام جان، كدوم طبقه؟ بچهه میگه: ..اِهه.. طبقه سوم. قزوینیه با تعجب میگه: اصغر؟ بابا تویی؟!! چرا مدرسه نرفتی؟!!!
♣♣ قزوینیه خیلی بچه باز بوده، فك و فامیل میگن زنش بدیم بلكن درست شه. خلاصه براش یك زنه خوشگل می گیرند. شب اول كه میره با خانوم تو حجله، وقتی لباساشون رو در میارند، ‌یهو قزوینیه همین جور خشكش می زنه. زنه می پرسه: چی شده؟ حالت خوبه؟ قزوینیه سرشو تكون میده، میگه: بالام جان! این ...ونی كه تو داری، داداشت دیگه چه ...ونی باید داشته باشه!!
♣♣ یارو میره قزوین و بر میگرده. ازش می پرسند: چی شد، بلایی سرت نیومد؟ كاریت نكردن؟ میگه: نه بابا خیلی هم خوب بود. ما رو بردن خونشون، بهمون غذا دادن، شب هم با هم نشستیم عرق خوردیم و خلاصه خیلی هم حال داد. بهش میگن: بابا خوب فكر كن ببین كاری باهات نكردن؟ یارو دوباره میگه: نه والله، هیچی نشد، من كه چیزی یادم نمیاد... آهان! فقط یك چیزیو من آخر نفهمیدم، من همیشه وقتی عرق میخوردم فردا صبحش سرم درد می‌گرفت، این دفعه نمیدونم چرا فرداش کونم درد میکرد !!!!
♣♣ قزوینیه به دوست دخترش می گه:حالا که هیچ کس خونتون نیست بیام پیشت؟دختره می گه:بیا ولی نمی تونی کاری کنی !می گه:مشکل داری؟می گه نه:اسهال دارم
♣♣ به قزوینیه می گن:چه روزی رو از همه بیشتر دوست داری؟می گه:روزی که دنیا کون فیکون می شه
♣♣ قزوینیه با زنش قهر می کنه شب زنه پشتشو می کنه بهش می خوابه قزوینیه می گه: چه کنم که بد چیزی رو واسه اشتی واسته کردی
♣♣ از یه قزوینی می پرسند کو ن چند حرف در جواب قزوینی میگه کو ن اصلا حرف نداره!

قزوینیه جلو آینه لخت میشه کون خودشو میبینه، میگه: یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم
حیوانات 5 دقیقه زوودتر زلزله رو میفهمند! اگه یه وقت فهمیدی ما رو بیخبر نزاری
يه قزوينيه يه پير مرد رو می بره مهد کودک مگه اينو واسه من خورد کنيد



یه روز یه قزوینیه بچشو میبره مدرسه به مدیر میگه اقا این بچه رو تربیت کنین .میگن مگه چی شده .قزوینیه میگه : برداشته رو بخاری عکس کون کشیده .هم انگشت من سوخته .هم دست داییش هم لب بابا بزرگش




یه قزوینیه یه بچه گرفته بود تو دستش و میدویدیه نفر ازش سوال میکنه چی شده میگه فردا امتحان بچه بازی دارم هنوز لاشم باز نکردم


جایزه ی بانک های قزوین:نفر سوم ۵کودک نفر دوم ۱۰کود نفر نفر اول کلید طلایی یک مهد کودک
به قزوینیه میگن یه خاطره خوب بگو یه خاطره بر..میگه:خاطره بد.شب بود بچه بودم..خاطره
خوب:شب بود بچه بود



اگه بين 4 تا قزويني تو يه اتاق گير افتادي چيكار ميكني..................؟؟؟؟ نميخاد فشار بياري تو كه كاري از دستت بر نمياد پس سعي كن بهت بدنگذره!!!!!

قزوينيه يه كيسه برنج تبرك ميخره درشو باز ميكنه ميگه اِ اِ اِ اِ اِ ..... پس حميدش كو؟؟؟؟؟؟؟؟

بچه قزوينيه به مامانش ميگه شبا كجا ميري بابا انقدر بهت ميگه برگرد؟!!

به قزوينيه ميگن شما انقدر باحاليد واسه خودتون قرباني هم ميكنيد؟؟ طرف ميگه بالام جان واسه ما اسم و فاميل فرق نداره

بچه قزوينيه به مامانش ميگه شبا كجا ميري بابا انقدر بهت ميگه برگرد؟!!


به قزوينيه ميگن شما انقدر باحاليد واسه خودتون قرباني هم ميكنيد؟؟ طرف ميگه بالام جان واسه ما اسم و فاميل فرق نداره!!!!!!


قزوينه به زنش ميگه بيا حرفاي عاشقونه بزنيم . خانومش ميگه اوكي اول تو شروع كن.......قزوينيه: داداشت خوبه عزيزم؟




تابلوهاي بين راهي در 5 کيلومتري شهرها... قم : لطفاً با وضو وارد شويد!... قزوين: لطفاً با رکو وارد شويد!... رشت: از غيرت خود بکاهيد!... آبادن: پاريس 5 کيلومتر!... تبريز: پايان تمام محدوديتها
قزوينه به زنش ميگه بيا حرفاي عاشقونه بزنيم . خانومش ميگه اوكي اول تو شروع كن.......قزوينيه: داداشت خوبه عزيزم؟

جوک رشتی


رشتی
به رشتيه ميگن زنت چطوري حامله شد ميگه حميـــــــــــــــــــــــد
به رشتیه گفتن خانومتو دیدیم توو ماکسیمای یه مرد غریبه که صدو شصت - 120 تا میرفتن ...رشتیه: این که چیزی نیست که ماکسیما بیشتر از اینا هم میره

♣♣ به رشتیه می گن پسر حسن آقا ترتیب زنتو داده !! می گه : اوووو... ماشاالله چه بزرگ شده

♣♣ رشت زلزله مياد، رشتيه ميره بالاي سر جنازه زنش وميگه فقط ديوار روت نخوابيده بود كه اونم خوابيد!!!!


♣♣ یه روز رشتیه میره خونه میبینه زنش با یه مرده غریبه ... !بعد میشینه ساكت نگاشون میكنه .بعد از یك ساعت طرف میره.بعد زنه میگه چت بود ما رو نگاه میكردی؟!! ...رشتیه با خوشحالی میگه جنبه رو داشتی خانوم!!!
♣♣ یه روز به یه رشتیه میگن چند تا بچه داری؟ میگه 20 تا میگن اسمشونو چه جوری یاد میگیری میگه اسمشون که چیزی نیست فامیلشون سخته !

♣♣ اخبار دیروز: به یك زن رشتی كه در پارك میدوید تجاوز شد! (اخبار امروز صدها زن رشتی در پارك میدوند!

♣♣ رشتیه 4 روز بعد از عروسی به دوستش میگه : او عجب زنی گرفتم . روز اول رفتم خانه دیدم دیدم با یه مرد خوابیده گفتم کیه ؟ گفت شوهرمه فهمیدم صداقت داره. فرداش دیدم مردها دو تا شدن گفتم اینا کین؟ سرشو انداخت پایین فهمیدم نجابت داره . فرداش رفتم دیدم مردها در خونه صف بستن رفتم جلو گفت برو ته صف . فهمیدم عدالت داره. فرداش رفتم خانه مادرش دیدم اونجام صفه فهمیدم اصالت داره!
♣♣ یه رو به یه رشتی sms میدن که زنت پیشه ماست...رشتیه میگه :گوه تو دهنه هر کس که sms تکراری بفرسته!
♣♣ به رشتیه میگن: شما تا حالا تو صف كسی رو هول دادین؟ میگه: نه، ولی یه بار هول شدم تو صف دادم!!!
♣♣ از زن رشتيه ميپرسن:شما موقع عشق بازي با شوهرتون صحبت مي كنين؟ميگه: اگه زنگ بزنه ، خب آره!!!!!!
♣♣ رشتيه کتاب مينويسه صفحه اولش مينويسه: تقديم به پدرم که بهترين دوست بابام بود.



♣♣ يه رشتي به دوستش مي گه:جات خالي.رفتم خونه ديدم زنم زير پتوست پتو رو کشيدم .اون هم پتو رو کشيد هي من کشيدم ...هي اون کشيد اونقدر کشيديم تا پتو جر خورد !!!!! جات خالي بود.اونقدر سه نفري خنديديم _
♣♣ از یه رشتیه میپرسن: شما با چه سهمیه‌ای وارد دانشگاه شدی؟ میگه: بنده افتخار میكنم گه فرزند سه تا شهیدم!!!
♣♣ يه رشتي كاميون ميخره پشتش مينويسه رسواي عالم مادر
♣♣ به رشتيه ميگن بچه داري؟ ميگه:والله من نه، ولي خانم داره.........
♣♣ رشتي از زنش ميپرسه: تا حالا بغل چند نفر خوابيدي؟ زنش ميگه:يكي بغل تو،يكي بغل بابام، يكي بغل مامانم بغل بقيه تا صبح بيدار بودم
♣♣ دختر رشتیه یه دوست پسر داشته هر شب میومده خونشون ترتیب دختر رو میداده. خونه دختره این جور بوده كه از دم پنجره اول دختره میخوابیده بعد برادره، بعد مادره، آخر هم رشتیه. پسره هم هر شب از پنجره میومده همون اول ترتیب دختره رو میداده و میرفته. یه شب رشتیه با زنش دعواش میشه، زنه قهر می كنه میاد كنار پنجره میخوابه. شب طبق معمول، پسره از پنجره میاد تو، همون اول میپره رو زنه و شروع میكنه به کار خیر، یه دفعه میبینه، اِه! این كه دختره نیست! در میاره و میپره رو دختره. رشتیه پامیشه به پسرش میگه: بابا جان بدو در ریم، یه یارو اومده از اون جلو همینجور داره ترتیب همه رو میاد جلو!!!
♣♣ رشتیه بچش زشت در میاد میره تو محل دعوا
♣♣ زن رشتیه شب عروسی می‌پرسه: بلدی چی کار کنی كه؟ رشتيه میگه: آره منتظرم یکی بیاد برم زیر تــــخت
♣♣ رشتيه به زنش ميگه عزيزم خوشحالم كه مادر شدي . زنش ميگه انشاا... يه روزيم تو پدر ميشي
♣♣ توی رشت زلزله میاد رشتیه دوازده روز می گرده تا زنشو پیدا کنه !....آخه نمی دونسته زیر کدوم آوار باید دنبالش بگرده!!!!!
♣♣ رشتیه صبح از خواب پا می شه میبینه چهار تا آجر زیرش گذاشتن زنشو بردن !!!
♣♣ رشتیه بچه دار نمی شد محلشون رو عوض می کنه!
♣♣ یه بار یه رشتیه شب دعا میکنه که حق به حق دار برسه صبح که بیدار میشه میبینه بچه هاش نیستن!
♣♣ از رشتیه ميپرسن: چه روزايي با زنت ...؟ ميگه: همه روزا بجز پنجشنبه و جمعه‌ها! ميپرسن چرا؟! ميگه: اووو! پنج‌شنبه جمعه اونقدر شلوغه كه ژتون گير خودمم نمياد!
♣♣ رشتي نصفه شب بلند ميشه آب مي خوره ميگه: سلام بر حسين يه نفر از زير تخت ميگه : سلام عباس آقا
♣♣ بچه رشتیه به باباش میگه چرا عکس لخت مامان رو گذاشتی رو صفحه کامپیوتر ؟ باباش میگه هیسسسسسسسس... صداشو در نیار از اینترنت دانلودش کردم



♣♣ زن یه رشتیه دیر میادخونه رشتیه غیرتی میشه میگه تا حالا كجا بودی؟میگه یه مرده تو خیابون بهم تجاوز كرد رشتیه میگه: ده دقیقه تجاوز بقیشو كجا بودی؟



♣♣ رشتیه میره عسلویه كار كنه، زنش ماهی 2 میلیون براش می‌فرسته!
♣♣ میدونید چرا کفش فروشی زنانه توی رشت کم هست؟آخه زناشون سال به دوازده ماه لنگاشون بالاس و زیاد از کفشاشون استفاده نمیکنن!
♣♣ رشتیه به دوستش میگه: زن گرفتم.دوستش میگه: چه جوریه؟ میگه: ناز، توپل، چشم آبی، سفید، موهاش بولند، اصلا بیخیال خودت می آیی میـ..نی می بینی!!!!
♣♣ يه زن و شوهر رشتي بچه دار نمي شدن . درب خونه شون روي پارچه مي نويسند . هم اکنون نيازمند ياري سبزتان هستيم ؟ .....
♣♣ رشتیه به زنش مشكوك بوده، یك بار باید میرفته مسافرت، زیر تخت خانم یك سطل ماست میگذاره و یك گوشكوب هم میبنده به زیر تخت، تا اگه بیشتر از یك نفر رو تخت خوابیدن گوشت كوبه بیاد پایین وماستی شه. خلاصه میره سفر و چهار روز بعد برمیگرده میبینه ماسته دوغ شده
♣♣ رشتیه بچه اش تازه زبون باز کرده بوده بهش میگه : عزیزم بگو بابا بگو بابا!! بچه میگه: اصغر آقا!!
♣♣ آخرين خبر در رشت:فرزندان تك پدر از خدمت معاف شدند ...
♣♣ رشتیه داشته واسه رفیقش تعریف میكرده كه: آره دیروز رفتم خونه دیدم یه جفت كفش دم دره، شك كردم. رفتم جلوتر دیدم یه لباس مردونه هم افتاده رو زمین، بیشتر شك كردم. رفیقش می پرسه: خوب بعد چی شد؟ میگه:هیچی ‌رفتم جلوتر، دیدم یكی از لباسای خانم هم افتاده رو زمین، بدجوری شك كردم. رفیقش میگه: خوب؟! میگه: رفتم در اتاق خواب رو باز كردم... رفیقش میگه: خوب؟!‌ رشتیه میگه: هیچی شكم برطرف شد!!!
♣♣ رشتيا به روز پدر ميگن يوم الشک!!!

♣♣ رشتیه عروسی می‌كنه، شب اول با خانوم میرن تو حجله. فردا رفقا ازش می‌پرسن، خوب چطور بود؟ حال داد؟! میگه:‌ اَووو! نخیر، كار یه شب و دو شب و یه نفر دو نفر نیست!!!
♣♣ رشتیه میره خونه میبینه زنش با یك نره خری مشغولند. یارو تا رشتیه رو می بینه می زنه به چاك و با آخرین سرعتش می دوه در می ره. رشتیه هم تا اون ور مازندران فحش میده و دنبالش میكنه. آخر یارو می رسه لب یك پرتگاه، دیگه هیچ راه فراری نداشته، ‌رشتیه هم همین جور عصبانی داشته دنبالش میومده. مرده میگه: غلط كردم! توروخدا منو نكش! رشتیه میگه: هیس! اول اون دمپایی های منو بده!!
♣♣ رفیق رشتیه میاد خونش مهمونی. وارد اتاق كه میشه، میبینه یه تفنگ به دیوار آویزونه. می پرسه: این واسه چیه؟ رشتیه میگه: واسه حفظ ناموس! خلاصه یارو حساب كار خودشو می كنه. شب ردیف تو اتاق خوابیده بودند، زنه میگه: {با خروپف}تفنگ خرابه! دخترش میگه: {خروپف} فشنگ نداره! رشتیه میگه: منم كه خوابم!!!
♣♣ رشتیه و زنش تو خیابون راه میرفتن یه دفعه یه موتور سواره از كنارشون میگذره. رشتیه میگه: كاشكی منم یه موتور داشتم! موتور سواره میشنوه، میگه: دادش اگه میخوای بیا یه دور بزن. رشتیه خیلی حال می‌كنه، موتور یارو رو می‌گیره یك دور میزنه، بعد میاد می‌بینه مرده داره با زنش صحبت میكنه، ‌با خودش میگه: ‌خوبه تا اینا دارن با هم لاس میزنن من یه دور دیگه بزنم!!!
♣♣ رشتیه میخواسته خونشو بفروشه، داشته خونشو به یكی نشون می داده،میگه: این اتاق دخترمه، دراتاق رو باز میكنه میگه: این دخترمه، میبینه یكی هم رو دخترشه، میگه اینم دامادمه! بعد میگه: اونم اتاق خواب خودمونه، در و باز میكنه، میگه: این خانممه،... اینم منم!!!
♣♣ رشتیه میره خونه میبینه یه یارو سبیل كلفته رو زنشه، میگه: ببخشید ‌آقا، شما؟‌ یارو میگه: اكبر آقا سبیل كلفت، كاری داشتی؟! رشتیه میگه: نه قربون، من غلط بكنم! روز بعد میاد میبینه این بار یك بچه سوسوله رو زنشه. میگه: جناب شما؟ میگه: من كامیم، كاری داشتین؟ رشتیه میگه: والله من نه، ولی اگه اكبر آقا بشنوند ناراحت میشند!!!
یه رشتیه می خواد سر مچ زنش رو بگیره با دوستش قلاب میگیره وقتی میره بالا با خنده میاد پایین دو سه بار همین کار رو می کنه تا اینکه دوستش عصبانی میشه میگه خب چیه چرا میخندی؟ میگه آخه تا حالا کون عباس آقا بقالی رو لخت ندیده بودم

یه بار یه رشتیه کتاب می نویسه اول کتابش مینویسه تقدیم به پدرم که دوست بابام بود


رشتيه در خونش تابلو زده بود ورود افراد زير 18 سال ممنوع گفتن اين چيه گفت آووو ناموسه بچه بازي که نيست!!
رشتي نصفه شب بلند ميشه آب مي خوره ميگه: سلام بر حسين يه نفر از زير تخت ميگه : سلام عباس آقا
مامور سر شماري مي ره دم خونه رشتيه مي گه شما چند نفريد زنه بيرونو نگاه مي کنه مي گه من مشکلي ندارم شما چند نفريد؟؟؟؟؟؟؟


یه روز یه رشتیه دعا میکنه که حق به حق دار برسه صبح پامیشه میبینه که هیچ کدوم از بچه هاش نیستش
رشتي ميره خونه ميبنه يكي رو زنشه ميگه توكي هستي ميگه من خلبانم اينجا سقوط كردم رشتي ميگه ريدم تواين شانس ديروزهم دوتا قواص تو وان حموم بود




رشتيه ميگن زنت چطوري حامله شد ميگه حميـــــــــــــــــــــــد
..
رشتیه سراسیمه می یاد خونه می گه: اهاااااااااااای اونی که داری خانوم منو……..یارو می ترسه از اتاق می یاد بیرون . رشتیه می گه دم در کارت دارن

جوک اصفهانی


اصفهانی
اصفهانيه به بچش ميگه برو دو تا نون از خونه همسايه بگير . بچه ميره و برميگرده ميگه نون ندادند.باباهه ميگه : چه همسايه خسيس هست برو از تو يخچال خودمون بيار

يه اصفهانيه رو به جرم قتل زن و مادر زنش داشتن محاكمه مي‌كردن!

اصفهانيه به بچش ميگه برو دو تا نون از خونه همسايه بگير . بچه ميره و برميگرده ميگه نون ندادند.باباهه ميگه : چه همسايه خسيس هست برو از تو يخچال خودمون بيار

اصفهانيه ميره مسابقه رالی شرکت ميکنه ؛ وسط راه مسافر سوار ميکنه!!!

اصفهانيه يه مگس می افته تو چايش مگس رو در مياره ميگه :زود باش تف کن !!!!


مي دوني يه اصفهاني رو چه جوري شکنجه مي دن؟ مي بندنش به تير چراغ برق مي گن کوچه بغلي شام مي دن

يه اصفهانيه رو به جرم قتل زن و مادر زنش داشتن محاكمه مي‌كردن!
قاضي بهش مي‌گه: شما مظنون به قتل همسرتون توسط ضربات چكش هستيد! يهو يكي از افراد بسيار عزيز و محترم جامعه از پشت دادگاه داد مي‌زنه: اي كثافت بي شرف!
دوباره قاضي مي‌گه: در ضمن شما مظنون به قتل مادر زن جانتان با ضربات چكش هم هستيد!
دوباره اون فرد محترم مي‌گه: اي بچه فلانه كثيف خارفلان مادربهمان!
قاضيه اين دفعه ديگه عصباني مي‌شه و مي‌گه: آقاي فرد محترم جامعه، مي‌دونم كه به خاطر اين بي رحمي و جنايت چقدر از اين آقا بدتون مياد، اما اگه يك بار ديگه از اين حرفاي ركيك بزنين ناچار مي‌شم كه از دادگاه اخراجتون كنم!
فرد محترم مي‌گه: مساله اين نيست كه ازش بدم مياد، مشكل اينه كه من 15 ساله‌ كه همسايه‌ي اينام و در طي اين 15 سال هر وقت خواستم ازش چكش قرض بگيرم گفته كه ما چكش نداري

جشنواره فيلم اصفهان:1- يک تکه نان براي دو نفر2-تا حالا موز خوردي؟ 3-ده نفر زير يک چتر 4- من جعفر 15 تومان دارم 5- ديشب پيتزا خوردم ايدا
يه دکتر اصفهاني زنش ميميره روي سنگ قبرش مي نويسه : آرمگاه زري همسر دکتر ر حيمي مختصص زنان و زايمان، مطب: خيابان جلفا کوچه سوم پلاک 20 ساعات پذيرايي: 16 الي 21

جوک بسیجی


بسیجی

يه بسيجيه ميره عروسک فروشی ميگه : آقا ای خواهراتون چندن؟
از يه بسيجيه میپرسن دو خط موازی رو تعريف کن . ميگه دو خط موازی دو خط راستی هستند که هيچوقت به هم نميرسن مگر به دستور مقام معظم رهبری
يه بسيجيه زنگ ميزنه خونه دوست دخترش ميگه : عزيزم باباتو بپيچون با هم بريم نماز جمعه